در فراق یار
شب فراق تو کی می شودسحر ای دوست- چرا نمی شود این تیره شب به سر ای دوست
بدان امید که شاید ز خاک مقدم تو - کشم به دیده نشسته ام به رهگذر ای دوست
فراق تو چه بلایی بُوَد که افتاده - به جان خسته دلان تو سربه سر ای دوست
چه می شود که ز الطاف بی نهایت تو - شوم ز خرمن وصل تو بهره ور ای دوست
گذشت عمر گران اما با غم هجران - نشد که بر رخ ماهت فِتد نظر ای دوست
هزار سال فزون گشت دورهی سفرت - چرا به سر نرسد عمر این سفر ای دوست
اللهم عجل لولیک فرج
حاج محمد رضا طاهری - رمضان 81